برگشتهام از شبهای بی تو
دیدن ندارد دنیای بی تو
چرا پایان ندارد این تشنگیها
بگو باران ببارد صحرا به صحرا
صحرا به صحرا
به عشق تو اشک بی اختیارم
سراپا جنون سر به صحرا گذارم
که یک چله، در هوایت ببارم
همه عشقی، عقل سرخی تو
همه شوقم، موج آهم من
تو هم آغازی و هم پایان
همیشه در نیمه راهم من
همیشه در نیمه راهم من
به عشق تو اشک بی اختیارم
سراپا جنون سر به صحرا گذارم
که یک چله، در هوایت ببارم
محمد معتمدی
چله نشین