ببین ای آشنای غربتِ تنهایی من
من از آرامشِ دریایی این عشق لبریزم
شبیه رودهای مست و پُر پیچ و خمِ عاشق
به اقیانوسِ بی پایان چشمانِ تو می ریزم
زیبایی دنیای من ، آیینه ی چشمان توست
با من بمان تا بیکران ، تا بیکران با من بمان
پایان دلتنگی من ، لبخند بی پایان توست
تا آخر این داستان ، با من بمان با من بمان
چشمانِ تو ، دنیای من ، رویای من ، دنیای تو
در غربت عشقت ، منم زندانی تنهای تو
ای آرزوی ماندگار ، ای حسرت بی انتها
درگیر چشمان توام ، تا انتهای ماجرا
زیبایی دنیای من ، آیینه ی چشمان توست
با من بمان تا بیکران ، تا بیکران با من بمان
پایان دلتنگی من ، لبخند بی پایان توست
تا آخر این داستان ، با من بمان با من بمان
محمد معتمدی
با من بمان