پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
شبو از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای گریه های آخر من
اسمتو ببخش به لبهام، بی تو خالیه نفس هام
قد بکش رو باور من ، زیر سایبون دستام
خواب سبز رازقی باش، عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب، تو طلوع زندگی باش
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
شبو از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای گریه های آخر من
من پر از حرف سکوتم، خالیم رو به سقوطم
بی تو و آبی عشقت، تشنه ام ، کویر لوتم
نمی خوام آشفته باشم، آرزوی خفته باشم
تو نذار آخر قصه حرفمو نگفته باشم
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
شبو از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای گریه های آخر من
پس از آن غروب رفتن، اولین طلوع من باش
معین
طلوع