دل ای تنهای ویرونه رو سقفت سیل بارونه
گلستون می شه این خونه
همینجوری نمیمونه
دل ای درگیر دلشوره
که چشم عاشقت کوره
نگو روزای خوش دوره
همینجوری نمیمونه
یه روز خوب و میبینم
که خورشید از پس ابر سیاه گریه میخنده
به حقِ خاک و آبادی
خدای عشق و آزادی
دره بازو نمیبنده
شب رویا رو میبینم
که کابوس از سره ترسش
رو بغضش پرده میندازه
نخواب ای بخت وارونه
که آینده چراغونه
همینجوری نمیمونه
من این احوال آشفته
که دریا با دلم جفته
پُرم از حرفِ نا گفته
همینجوری نمیمونه
من این آغوش بی همدم
که همخواب تن دردم
به شادی میرسم از غم
همینجوری نمیمونه
یه روز خوب و میبینم
که خورشید از پس ابر سیاه گریه میخنده
به حق خاک و آبادی
خدای عشق و آزادی
دره بازو نمیبنده
شب رویا رو میبینم
که کابوس از سره ترسش
رو بغضش پرده میندازه
نخواب ای بخت وارونه
که آینده چراغونه
همینجوری نمیمونه
معین
همینجوری نمیمونه