آمدی جانم شدی
آتش به دامانم شدی
رفتی پریشانی کنی ای ماهم
با غمت باران شدم
طوفان بی پایان شدم
پشت شبت پنهان شدم ای ماهم
ای آرزوی قلب سرگردانم
رویای آغوش توشد زندانم
رفتی ومن تنهاترین میمانم
شب مانده پشت پلک رویاهایم
چیزی نمیبینم تو را میخواهم
بی ماه و تاریکم بیا بیمارم
دیدی چه دردآور پی عطر تو بودم
غمگینترین آواره شهر تو بودم
چشم تماشای مرا دریا گرفته
دیدی نمانده خنده ای بر تارو پودم
ای آرزوی قلب سرگردانم
رویای آغوش توشد زندانم
رفتی ومن تنهاترین میمانم
شب مانده پشت پلک رویاهایم
چیزی نمیبینم تو را میخواهم
بی ماه و تاریکم بیا بیمارم
مینو
بیمار