رو به افق رو به طلوع
غمزده چشمان من است
تنگ غروب است دلم
ياد تو در ياد من است
عمق نگاهم به تهِ راه درازی ست كه تو
در افقش دور شدى دور شدى دور شدى
حسرت ديدار توام
داغترين تشنگىام
راه تو ناممكن و من،
اين همه آوارگىام
باز كنم به جستجو گوشه به گوشه قفس
آه كه پيدا بكنم چاره بىچارگىام
در قفس ياد توام بال و پرم شكسته و
درد تو سرتاسر من درد تو در جان و تنم
حسرت ديدار توام
داغترين تشنگىام
راه تو ناممكن و من،
اين همه آوارگىام