تن بیابان دیده ام
ده بی سبزینه ایست
که بهارش تن تو بود
نرود از یاد دلم که سکوت سنگی ام
به صدایت پر گشود
شب ساکتم تو که ترانه ای به لبم برگرد
دل عاشقم با غم لبریز و قفسش سر کرد
تویی در یادم
که بی چشمانت به نگاهم پنجره نیست
تویی در یادم
پر از فریادم به گلویم حنجره نیست
هر ده انگشت تو را با نگاهم
صدها فوارهی نور می شمارم
من غیر از خاطره ات آسمانی بر بام حافظه ام ندارم
به جز باران به صحراهایم
چه شبیهت معجزه بود
به جز لبهایت به دیدن هایم
چه حقیقت بود و سرود
تویی در یادم
که بی چشمانت به نگاهم پنجره نیست
تویی در یادم
پر از فریادم به گلویم حنجره نیست
میلاد باقری
تویی در یادم