توی این شهر دراندشت
بی کسند و بی پناهند
کودکان کار رو میگم
که نجیب و بی گناهند
توی چهار راههای این شهر
پشت هر چراغ قرمز
بعضیشون گل میفروشن
بعضیشون هم فال حافظ
میخونم برای کودکان کار
کودکانی خسته از این روزگار
نذاریم کودکیشون تباه بشه
نذاریم آینده شون سیاه بشه
بچه هایی که تو اوجِ کودکی مرد شدن
کودکانی که پر از دغدغه و درد شدن
جای بازی کردن و شادی کودکانه شون
در تلاشند همیشه
واسه ی یه لقمه نون
عادلانه نیست خدایا
که توی این ملک هستی
عده ای در ناز و نعمت
عده ای در تنگدستی
میخونم برای کودکان کار
کودکانی خسته از این روزگار
نذاریم کودکیشون تباه بشه
نذاریم آینده شون سیاه بشه
میعاد نیک پور
کودکان کار