داره برگا میریزه زمین
سرده هوا بارونه ببین، کوشی؟
چرا زنگ میزنمت گوشیت، خاموشی
داره مهمونِ من میشه درد
دستاتو تووی این کوچه ی سرد میخوام
بیای “ها” کنی توو دستام با نفس هات
بیای گرمم کنی منو سرگرم کنی
از کوچه ها جمعم کنی
بیای زمانو برعکس کنیم
نباید دست دست کنیم
بیای گرمم کنی منو سرگرم کنی
از کوچه ها جمعم کنی
بیای زمانو برعکس کنیم
نباید دست دست کنیم
“ها” کن توو دستام که سردمه
بیا، زمستونه
ببین انگار عوض شدی تو هم
مثِ من، معلومه قشنگ
غُد بودم اون قدیما ولی تازگیا
زود در میاد اشکم
جدیداً دلی نازکِ من شده
تاری که تک به یه موی تو بنده
تو که نیستی بهونه نداره لبام
که بخواد به چیزی بخنده
بیای گرمم کنی منو سرگرم کنی
از کوچه ها جمعم کنی
بیای زمانو برعکس کنیم
نباید دست دست کنیم
بیای گرمم کنی منو سرگرم کنی
از کوچه ها جمعم کنی
بیای زمانو برعکس کنیم
نباید دست دست کنیم
کاش میشد برگردیم به اون موقع ها
کاش …
بیای گرمم کنی منو سرگرم کنی
از کوچه ها جمعم کنی
بیای زمانو برعکس کنیم
نباید دست دست کنیم
بیای گرمم کنی منو سرگرم کنی
از کوچه ها جمعم کنی
بیای زمانو برعکس کنیم
نباید دست دست کنیم
میثم ابراهیمی
کوچه سرد