نگاهت مىكنم خاموش و خاموشى زبان دارد
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد
چه خواهشها در اين خاموشىِ گوياست، نشنيدى؟
تو هم چيزى بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
زمان فرسود ديدم، هرچه از عهدِ ازل ديدم
زِهى اين عشقِ عاشقكش، كه عهدِ بىزمان دارد
درونها شرحه شرحهست، از دم و داغ جدايىها
بيا از بانگِ نى بشنو، كه شرحی خونفشان دارد
میثم اکبری
خاموشی