یه شب باورامو یه جوری شکستن
که فک کردم حتی خدا قهره با من
حالا اشک شوقم دارم میدرخشم
تو برگشتی تا من خدا رو ببخشم
چرا از همه آدما میگذری که دنیارو با من تماشا کنی
تو که میتونستی برای خودت یکی بهتر از منو پیدا کنی
کجا بودی تو این همه سال درد که من زندگی کردم این مردنو
تو پاداش صبر و سکوت منی چرا دیر شنیدی صدای منو
باید قصه مونو به دنیا بگم
به اونا که به عشق بدبین شدن
به اونا که میترسن از اعتماد
اونا که به تنهایی نفرین شدن
من از باور مرگ دارم میام
تو واسم مثه فرصت آخری
به چشمای متروکه ی من بگو
چرا از همه آدما میگذری که دنیارو با من تماشا کنی
تو که میتونستی برای خودت یکی بهتر از منو پیدا کنی
کجا بودی تو این همه سال درد که من زندگی کردم این مردنو
تو پاداش صبر و سکوت منی چرا دیر شنیدی صدای منو