من گفته بودم ازم جداشى
ديوونه ميشم
نگو نگفتى
نگو نگفتى
نگو نگفتى
گفتم تو غربت با درد و حسرت
همخونه ميشم
نگو نگفتى
نگو نگفتى
نگو نگفتى
بغضت دليل ديوونگيمه
گفتم نباشى اين زندگيمه
نگو نگفتى
گفتى بسازم با روزگارم
گفتم محاله طاقت بيارم
نگو نگفتى
بغضت دليل ديوونگيمه
گفتم نباشى اين زندگيمه
نگو نگفتى
گفتى بسازم با روزگارم
گفتم محاله طاقت بيارم
نگو نگفتى
ديگه با گريه هم خالى نميشم
نگاه کن با غرور من چه کردى
يه کارى با دلم کردى که حتى
به حال من خودت هم گريه کردى,گريه کردى
بغضت دليل ديوونگيمه
گفتم نباشى اين زندگيمه
نگو نگفتى
گفتى بسازم با روزگارم
گفتم محاله طاقت بيارم
نگو نگفتى
بغضت دليل ديوونگيمه
گفتم نباشى اين زندگيمه
نگو نگفتى
گفتى بسازم با روزگارم
گفتم محاله طاقت بيارم
نگو نگفتى