قرار بود پاییز برگردی گفتی که حالت باز خوب میشه
من توو همون خیابون ایستادم کجایی پس داره غروب میشه
میترسم از نگاه این مردم باید نزاری مشتمون وا شه
یجوری پیدا کن منو شاید این آخرین پاییز من باشه
داره زمستون میرسه چرا نمیرسی نگاه من دلواپسه چرا نمی رسی
سردمه تو بارون میخوام دستامو هاا کنی
از گریه با چتر خودت منو جدا کنی
اگه خودت اینو نمی گفتی به دیدن تو دل نمیبستم
چند ساله که تو راه افتادی چند ساله من منتظرت هستم
داره زمستون میرسه چرا نمیرسی نگاه من دلواپسه چرا نمیرسی
سردمه تو بارون میخوام دستامو هاا کنی
از گریه با چتر خودت منو جدا کنی