ای از تو در هر شهر، حرف و داستانها
باتوم خوردم بی تو پیش پاسبانها
باید ببندم هر دو را چون ربط دارد
چاک گریبان تو با چاک دهانها
رقصیدی و غیر از همین اوقات شیرین
پیشات کمرباریک می شد استکانها
شبها که می خوابی چرا جای تو خالیست
سهم منی یا مال از «مابهتران»ها!؟
آه از لبت آه از لبت آه از آه
خوابانده ای این زهر را در زعفران ها
تا اینکه بردارند زیر ابرویت را
در جان هم افتادهاند ابروکمانها
با پیرمردان هم کمی محتاطتر باش
آه ای بلوغ زودرس در نوجوانها
داغ دلم را گریه ها خاموش میکرد
آتشفشانها را اگر آتشنشانها..
من جلد بودم آخرش سر به هوایت
قلب مرا پر داد با کفتر پران ها
مهدی نکوئیان
زهر و زعفران