یک شب برفی
یک شب تنها
هوا تاریک و روشن مثل نگاهت
نگاهم هنوز مونده خیره به راهت
ما با هم بودیم
زیر برف و بارون
اما نیستی امشب زیر نور ماه
عزیزم
نیمکت چوبی
سایه سرما
قطرات بارون و اشک من جاری
آسمون کبود و لبریز زاری
تو فرداها بودم
کنار چشمات
اما حالا اسیری بند دیروز
عزیزم
تو رو میخوام دوباره
ببینم ای ستاره
تو شبی که آسمون هم بی قراره
ماهت رو ندیدم
شاید توی خوابه
میدونم یه روزی چشمات
می تابه
دوباره