گریه کردن تو رو با من
شبای خستهی تهران
شب سیگارِ ولنجک
شبِ گریهی شمیران
شب تجريش و فرحزاد
شب بوسه شب فرياد
شباي شلوغ دربند
که تورو به من نشون داد
تو زمستونای نارمک
آدمک برفی رو ساختن
وسطای برف بازی
قد کشیدن و شناختن
حالا تو نیستی و دورم
از تو و صورت ماهت
واسه من شده جهنم
شهر خالی از نگاهت
مث یه کفتر جَلدم
که یکی بومش و دزدید
مث یه ترانه خون که
هیچکسی صداشو نشنید
جادوی صدای فرهاد
رو سِنِ کافه کوچینی
از تو زخمای ترانهاش
میشد خورشید و بچینی
خوندن فروغ و شاملو
ساعدی، صادق هدایت
با فریدون فروغی
پل زدیم به بی نهایت
گریههای تورو دیدم
آخرای فیلم مادر
گفتی تنهام نمیذاری
تو سکانس مرگ قیصر
حالا تو نیستی و دورم
از تو و صورت ماهت
واسه من شده جهنم
شهر خالی از نگاهت
مث یه کفتر جَلدم
که یکی بومش و دزدید
مث یه ترانه خون که
هیچکسی صداشو نشنید
توي اين هواي دودي
هواي بستهي حالا
تو بگو کی بود که دزدید
از ماها چشم تماشا
تو بگو چي شد شكستش
چيني خواب قشنگم
تو بگو كجا فرو ريخت
سينما شهر فرنگم
تو بگو چي شد رسيديم
توي اين قصه به كابوس
تو بگو کجا بهم ريخت
خلوت كافه ماطاووس