پاهای زخمی تو شکستن اما
تو وا ندادی وا ندادی
هر روز یه شاخه تو شکستن اما
شکوفه دادی شکوفه دادى
جایِ تبر روی تنِ خستهت
امیدِ فصل نو شدن میده
کابوسِ برگِ سبز تازهت رو
هرشب تو خواب هیزمشکن دیده
گیرم یه وقتایی زمستونه
گیرم تبر هم توُ کمین باشه
اینا حریف تو نمیشن چون
ریشه که باشه خاک همراشه
جنگل شروعش با یه بذر بوده
تا دنیا دنیا بود همین بوده
هر تک درختُ که تبر انداخت
صبحش ی جنگل رو زمین بوده
متین مهراز
هیزم شکن