وقتی با من بودی زندگی زیبا بود
حال من خوب و عشق قدر یک دریا بود
اما وقتی رفتی همه چی با تو رفت
واسه من خوشبختی وعده فردا بود
حالا رنج نبودت و هرروز میکشم و
از غم دوریت هرروز میمیرم و
این دل دیونم واسه تو تنگه
حالا با جای خالیت هرشب میشینم و
فال ورق یا قهوه میگیرم و
وقتی تو نیستی بدون که مخم هنگه
تو پر از احساسی من خوده تقدیرم
پس تو این شکی نیست من واست میمیرم
واسه خواب چشمات من پر از تعبیرم
ولی تو شک کردی من ازت دگیرم