ای حریر بی تحمل
ای شکستنی تر از گل
ای خود قصه رفتن
تو باید بسازی با من
تو باید مثل بیابون
شعر انتظار بدونی
ابر تو هرچی که باشه
بازم عاشقش بمونی بمونی
تو باید مثل یه بیشه
پای این ساقه بشینی
زیر دستای زمستون
گریه کردنو ببینی
برای دربه دری ها
تو می تونی خونه باشی
برای چراغ خونه
نور عاشقونه باشی
ای حریر بی تحمل
ای شکستنی تر از گل
ای خود قصه رفتن
تو باید بسازی با من
من می خواستم توی دستات
برسم به اوج خواستن
ای تنت خاک شکفتن
نگیر این بهارو از من
اگر مثل حرف گنگم
بگو ناگفته نمونم
اگه روشنم مثل آب
ول نکن بذاربخونم بخونم
من یه قصر قصه ساختم
توی ابرای خیالم
جای ریختن تو کمک کن
تار نشه شوق زلالم
بذار پیش تو از اون قصر
شعر نقره ای بخونم
ذوق کنم از ته قلبم
خودمو کسی بدونم
ای حریر بی تحمل
ای شکستنی تر از گل
ای خود قصه رفتن
تو باید بسازی با من
ای حریر بی تحمل
ای شکستنی تر از گل
ای خود قصه رفتن
چی می شهبسازی با من
مارتیک
حریر