امروز عکس تو رو توی روزنامه دیدم
صد روز هزار روز یه عمره که تو زندانی
دستاتو بستن بالاتو شکستن
دیواری کشیدن میون تو و روزای روشن
روزا میگذرن مثل موجهای دریا
کلافی درهم از دیروز و فردا
رنگ آبی نمونده به آسمون
پرندهها رو میزنن با تیر و کمون
رنگ آبی نمونده به آسمون
پرندهها رو میزنن با تیر و کمون
دونه به دونه ستاره کم میشه شب به شب
نیمه جانی مانده مهتاب که رسیده به لب
دونه به دونه ستاره کم میشه شب به شب
نیمه جانی مانده مهتاب که رسیده به لب
از چماق و تفنگ
از اعدام و جنگ
از جای خالیت بگم
یا از دل تنگ
از چماق و تفنگ
از اعدام و جنگ
از جای خالیت بگم
یا از دل تنگ
دونه به دونه ستاره
دونه به دونه ستاره
دونه به دونه ستاره
دونه به دونه ستاره
مرجان فرساد
مهتاب