شالگردنش رو بست شمعا رو خاموش کرد
مثل همین خونه منو فراموش کرد
از خونه که می رفت یهویی سردم شد
یه لحظه حس کردم عمرم چقد کم شد
نگفت خداحافظ، نگفت کجا میره
حتی نگفتش که اصلا چرا میره
من محکمم اما دلم سوخته
هیچیم نشده تنها دلم سوخته
به هیشکی دیگه دل نمی بندم
تو صورت هیشکی نمی خندم
موهاشو چتری کرد بارونی شد خونه
از وقتی رفت اینجا همه ش زمستونه
جاش خالیه دارم تو خونه می پوسم
فنجون قهوه ش رو با گریه می بوسم
شاید که برگرده یه روز نمی دونم
چی شد که ترکم کرد هنوز نمی دونم
من محکمم اما دلم سوخته
هیچیم نشده تنها دلم سوخته
به هیشکی دیگه دل نمی بندم
تو صورت هیشکی نمی خندم
مانی رهنما
دلم سوخته