اینجا یه کافه بازه که روشن چراغش
با قهوه های تلخ و نسکافه های داغش
یه میز گرد چوبی یه جا سیگار خسته
یه پیرمرد خوش تیپ رو صندلی نشسته
یه جا لباسی خیس گوشه دنج دیوار
پالتو و شالگردن و چند تا کلاه بیکار
عکس فروغ ونیما پشت سر پیر مرد
صدای نرم گیتار با طعم چائیه سرد
چند قدم اونطرفتر دو تا جوون زیبا
نگاهای دزدکی گلایه های بیجا
پنجره های چوبی دستگیره لیز در
نگاه گرم گارسون تیریپای تازه تر
کافه این خیابون یه جای دنج و گرمه
یه سر پناه خوبه تنهای رو می فهمه
رهگذرای عاشق مشتریان ثابت
قرارای بعد از ظهر جامونده بود کتابت