تو رفتی از کنار من چرا از من گریزانی
دلم بی تو پر آشوب است مگر دردم نمیدانی
چه کردی با دل تنگم که من اینگونه تنهایم
که بی تو خانه دلگیر است و دنیا گشته زندانی
عجب باران تندی بود شب دوری شب حسرت
هوای گریه دارم من در این فریاد پنهانی
تمام سرنوشت من حضور خاطرات توست
که هر برگی که میخوانم ندارد قصه پایانی
به دنبالت نمیگردم یقین دارم که میآیی
که من در انتظار تو، تو دنبال پشیمانی
اگر عشقت گناهم بود به آن هر دم وفادارم
به قولم اعتمادی کن ببین بستم چه پیمانی
تو آن آهوی من بودی گریزان پا در آن باران
بیا آغوش من باز است برای این پریشانی
به دنبالت نمیگردم یقین دارم که می آیی
که من در انتظار تو تو دنبال پشیمانی
ماجهان
انتظار