تا باده ز دستِ تو دلارام گرفتم
شوریدهی بی نامُ نشان نام گرفتم
آخر دم ما بودُ طبیبان به تماشا
آن بوسهی جانانه به هنگام گرفتم
مستانه سَماع کردمُ دستار دریدم
خاکِ درِ بُتخانه به اِنعام گرفتم
هر پخته که دیدم به تکاپوی سوالیست
فارغ ز سوالم که مِی خام گرفتم
در منظر ما با دگرانَت نظری بود
جانا همه را دیدمُ آرام گرفتم
گفتی به وصالم نرسی...بیش میندیش
شاعر صفت این نکته به ایهام گرفتم!
این مَطلعِ فرخنده ز چَشمان تو جوشید
این مَطلعِ فرخنده ز چَشمان تو جوشید
هر قافیه را از نگهت وام گرفتم
هر قافیه را از نگهت وام گرفتم
شوریدهی بی نامُ نشان نام گرفتم
خاکِ درِ بُتخانه به اِنعام گرفتم
فارغ ز سوالم که مِی خام گرفتم
فارغ ز سوالم که مِی خام گرفتم
جانا همه را دیدمُ آرام گرفتم
جانا همه را دیدمُ آرام گرفتم