بیایید، بیایید
که جان دل ما رفت
بگریید، بگریید
که آن خنده گشا رفت
بر این خاک بیفتید
که آن ناله فرو ریخت
بر این باغ بگریید، بگریید
که آن سرو فرا رفت
رخ حسن مجویید
که آن آیینه بشکست
گل عشق نبویید
که آن بوی وفا رفت
رخ حسن مجویید
که آن آیینه بشکست
گل عشق نبویید
که آن بوی وفا رفت
نوای نی او بود
که سوز غزلم داد
غزل باز نخوانید
که نی سوخت، نوا رفت
که نی سوخت، نوا رفت
سر راه نشستیم و نشستیم
و شب افتاد
بپرسید، بپرسید
که آن ماه کجا رفت
سر راه نشستیم و نشستیم
شب افتاد
بپرسید، بپرسید
که آن ماه کجا رفت
مهدیه محمدخانی
ماه و آیینه