هیچکسی خبر نداره
چه چیزایی بینمونه
شبا که باهام بیرونی
دو تا ماه تو اسمونه
بزنیم به دل جاده
یکی دلی پاته با پای پیاده
واسه من فرقی نداره
پیش توام من چه بی اراده

من با دلم بستم
که پا تو هستم
چون راه مقصدی تو

تو مثل الماسی
واقعا خاصی
عشق قلبمی خب

من که حواسم بهته
پشتتم هرچی بشه
مگه یه ادم میتونه
بی عشقش نفس بکشه

یه چایی روی میزه
دریا و اتیش ریزش
تو هر چی بگی پایم
همه غما رو ‌دور بریزش

دقیق کی و کجا بود
نفهمیدم چشای ماجراجوت
گرفت منو کار از کار گذشته
دیگه شدم مریضش

من با دلم بستم
که پا تو هستم
چون راه مقصدی تو

تو مثل الماسی
واقعا خاصی
عشق قلبمی خب


ماهان بهرام خان
راه مقصد