هر بار اومد عمرم و طولانى تر كرد
اونيكه هيچ موقع نبود غرق خیالم
هر وقت مى رفت من جوونيم پير مى شد
تأثير داره رفت و آمدهاش به حالٓم
احساس ِ خوبى با خودش از در مياره
هرچند گاهى كُفرم و بالا مياره
هروقت اومد زندگى آورد امّا
اين زندگى هم مثلِ اون آروم نداره
اصرار كردم كه بگه باشه مى مونم
تا زندگى پُر رنگتر شه توىِ خونم
دستام و محكم تر گرفت و گفت
اى كاش يك لحظه از آينده بدونم
دنيام شبيه آرزوهامه اگه اون
يك دنيا تنهايى رو از دنيام بگيره
دنيا عجب جاى قشنگى مى شه وقتى
بعد از رسيدن زير لب مى گه نمى ره
دنيام و خيلى وقته كه وارونه كرده
زير قدمهاش خونه رو ويرونه كرده
تاكِى قراره كه مردد باشه اى واى
اين رفت و آمدهاش من و ديوونه كرده