توی دو راهی گیر کردم
نه انگیزه واسه رفتن
نه میتونم که برگردم
چقدر تنهایی سر کردم
روزی صد بار مردم
که با تو زندگی کردم
چقدر حرفهای من حقن
دلم یه آرامش میخواد
یه آرامش که از جنس خودم باشه
یه همخونه دلم میخواد
یه همخونه که تا تهش پای حرفاشه
نه دلم میاد بگم برو
نه میخوام که برگردی
تو با حرفهات شکستی منو
با من عاشق چی کار کردی
نه از رفتن میترسم
نه دله دل کندن رو دارم
من که دل بستم به تو اما
کی شکستن یاد تو دادم
خاطرات دارم زده اینو میگم که یادت نره
روز اول پرسیدی هی که بین ما کی عاشق تره
چیشد یهو عوض شدی که همه چیز از قبل بدتره
رفتی ازت یادگاری میمونه دلی که از غم پرپره
نه اینکه بگم دوست ندارم دارم
من انقدر درگیر تو بودم
خودم رفته از یادم
من مثل چشم ضعیف میمونم تارم
همیشه کنار تو بودم
هیچ وقت نبودی همراهم
من شدم دریای بی امواج
که ساحل و بغل کرده
تو با من پروتز دلت میخواست
که پرتم کردی از دره
من از چشم تو میبینم
اکه عشق مرده تو قلبم
اکه چشمامو روت بستم
دارم میترسم از این من
منی که سرد و بی روحم
همینی که الان هستم
ماکان بند
دو راهی