با موکب نسیم
همواره عشق بی خبر
از راه میرسد
چونان مسافری که
به ناگاه میـپرسد
وا می نهم به اشک
و به مژگان تدارکش
چون وقت اب و جاروی
این راه می رسد
اینت زهی شکوه
که نزدت کلام من
با موکب نسیم
سحرگاه می رسد
با دیگران نمی نهدت
دل به دامنت
چندان که دست خواهش
کوتاه می رسد
میلی کمین گرفته
پلنگانه در دلم
تا اهوی تو کی
به کمینگاه میرسد
هنگام وصل ماست
به باغ بزرگ شب
وقتی که سیب نقره ای
ماه میرسد
کوروش یغمایی
من همه تو، تو همه من