امشب به بر من است ُ آن مایه ناز
یا رب تو کلید صبح ُ در چاه انداز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب،
با من بیچاره بساز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب،
با من بیچاره بساز
امشب شب مهتابه حبیبم را می خوام
حبیبم اگر خوابه طبیبم را می خوام
خواب است و بیدارش کنید
مست است و هشیارش کنید
گویید فلانی اومده
آن یار جانی اومده
اومده حال تو،
احوال تو
سیه خال تو،
سپید روی تو
سیه موی تو
ببیند برود
اومده حال تو،
احوال تو
سیه خال تو،
سپید روی تو
سیه موی تو
ببیند برود
امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام
امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام