ود سردم حتى توو دلِ خورشيد
بود سختم به اون سو نگاه
اما ببين سد،سد راه هاى ديروز
حالا شدن پله اى واسه فردا
تو هم مثل من به سمت ناممكن
بگير رد راهو
ديدى آسوده ميشه رفت
تو هم مثل من به سمت ناممكن
بگير رد راهو
ديدى آسون دل ميشه كند
بود سردم حتى توو دلِ خورشيد
بود سختم به اون سو نگاه
اما ببين سد،سد راه هاى ديروز
حالا شدن پله اى واسه فردا
موندن بى فايده اس،وقتى حبست كردن
چراغا همشون خاموشن،ديگه تركت كردن
تو هرچى كه تابيدى سمتشون
شدى خاموش بيشتر
يه بار بچرخون اين فرمونو سمت خودت
حتى اگه ميبينى اين جاده بستس
به سمت ناممكن
بگير رد راهو
ديدى آسوده ميشه رفت
تو هم مثل من به سمت ناممكن
بگير رد راهو
ديدى آسون دل ميشه كند