خیالی نیست
این رفتن تو چشم به راهم کرده
رفتی و غمت خانه خرابم کرده
دریای دلم بی تو مثال مرداب
ای مردم شهر عشق جوابم کرده
در هر نفسم عشق تورا کم دارم
اندازه ی زیبایی تو غم دارم
هرگز نفروشم به تمام دنیا
دردی که از این عشق به جانم دارم
آواره شدم از غمت ای ماه ترینم
ای ماه ترین از غمت آواره ترینم
من پرسه زدم با غم تو کوچه به کوچه
شاید که تو را آخر این راه ببینم
مرا گم کردی بین عشق این و آن خیالی نیست
اگر جان مرا بردی ، عزیزِ جان خیالی نیست
قرار ما شده هر شب کنار نم نم باران
اگر دیر آمدی یا که نزد باران ، خیالی نیست
آواره شدم از غمت ای ماه ترینم
کسری زاهدی
خیالی نیست