هر چی گذشت کمتر حرف زدم
ولی چشمام دید
چه آرزوها که فقط حرف شد و
موند تو صف پیش تولید
محتاج زیاد بود باید اونی میشدم
که بهش احتیاج دارن
بین این همه صدف من
باس میشدم مروارید
راه دیگه نبود
ضریب بردمون اینقدر پایین بود
که اگه میباختیم
هیچکی از باخت ما تعجب نمیکرد
اونقدری حتی بیننده نداشت زندگیمون
که باختن ما رو شرمنده ی مردم نمیکرد
تنها
میرم جاده رو هر بار
هنوز توو گوشمه حرفهاش
ولی به خودم میگم مرد باش
تصمیم گرفتم راه راست باشه
راه نجات زندگیم
سنگ سنگ سنگ
بارید از هر طرف که تو بگی
تقاصه یک بار زندگی با شرافت
بود هزار بار شرمندگی
تنها
میرم جاده رو هر بار
هنوز توو گوشمه حرفهاش
ولی به خودم میگم مرد باش
کارن فراهانی
مرد باش