نمیدونی چی میگذره شبها
به من تنها توو جنگل بارون زده
یه جوری که مفت میگذره
که روزام انگاری که دنیامو طاعون زده
بعدی که رفتی خالی شد دورم
نذاشتم هیچکی بمونه کنارم
جز سقف سفید اتاقم
که پردهی سبز آرزوهامن
بی حسم
با اینکه میدونم دیگه به تو نمیرسم
یه روزی یادت میارم شبهای اسفند رو
یه کاری میکنم که بشنوی همه جا اسمم رو
تنها شدم جای تو رو گرفت کتاب دورم
لای کتاب و فیلمها میگشتم دنبال سوال خودم
من پر حرف یه جوری بی تو ساکت شده بودم
که بعضی وقتها یادم میرفت حتی صدای خودم
بی حسم
با اینکه میدونم دیگه به تو نمیرسم
یه روزی یادت میارم شبهای اسفند رو
یه کاری میکنم که بشنوی همه جا اسمم رو
کارن فراهانی
بی حسی