میذارم اسلحه رو من
روی پیشونی سردم
اگه دیروز با هم بودیم
شاید فردا من نباشم
من زدم به سیم آخر
دیگه هیچ راهی نمونده
بی تفاوت بودم اینکار
آرزوهامو سوزونده آرزوهامو سوزونده
دیگه این آخر راهه خود حد بی نهایت
آخر قصه پلیسیست مثه صحنهُ جنایت
دیگه این آخر کاره خود حد بی نهایت
آخر قصه پلیسیست مثه صحنهُ جنایت
لحظه های زندگیمون بیخودی تلف شد و رفت
عشقمون بی پایه و سست خیلی بی هدف بود و سخت
داشتیم بیصدا می مُردیم از این عشق یخی و سرد
واسه گذشتن از اون یکی باید جراُت میکرد
دیگه این آخر راهه
من به ظاهر زنده بودم اما عمری مُرده ام من
حتی وقتیکه میخندم ته دل افسرده ام من
من نقاب و دوست ندارم اما چاره ای نذاشتی
هر روز از چشات میخوندم که منو دوسم نداشتی
که منو دوسم نداشتی
دیگه این آخر راهه
کامران دلان
جنایت