زندگی کاشکی به من امون میداد
گوشه ی چشمی به من نشون میداد
یه کتاب حرف تو دلم داشتم اگر
خدا یذره اگه به من زبون میداد
نمیدونم نمیدونم چی بگم
چی بگم از چی بگم با کی بگم
میدونم لبهای من همیشه بسته می مونه
خستگیها برای پاهای خسته می مونه
میدونم تو سینه ها تا دلا سنگر میگیرن
چهره ی عشق همه جا
پیرو شکسته می مونه
نمیدونم نمیدونم چی بگم
چی بگم از چی بگم با کی بگم
میدونم لبهای من همیشه بسته می مونه
خستگیها برای پاهای خسته می مونه
میدونم تو سینه ها تا دلا سنگر میگیرن
چهره ی عشق همه جا
پیرو شکسته می مونه
نمیدونم نمیدونم چی بگم
چی بگم از چی بگم با کی بگم
ایرج
زندگی