من هنوز فکر تو بودم وقتی آینه ها شکستن
وقتی آسمون فرو ریخت ، دریا ها به خون نشستن
من هنوز فکر تو بودم وقتی پروانه ها باختن
وقتی مرغای مهاجر روی آب خونه می ساختن
من تمام بودنم رو با تو قسمت کرده بودم
من به چشمای نجیبت عمری عادت کرده بودم
از من گمشده بگذر اگه پاییزی و سردم
اگه از نبودن تو لحظه ای گلایه کردم
با تو دنیای کوچیکم غرق آرامش و رویاست
که یه لحظه داشتن تو داشتن تمام دنیاست
تو یه حس ناشناسی مثل رقص شعله در باد
عشق تو جونی دوباره به تن عاشق من داد
من تمام بودنم رو با تو قسمت کرده بودم
من به چشمای نجیبت عمری عادت کرده بودم
از من گمشده بگذر اگه پاییزی و سردم
اگه از نبودن تو لحظه ای گلایه کردم
من هنوز فکر تو بودم وقتی مهتاب گریه می کرد
وقتی تک قناری باد از خدا گلایه می کرد
من هنوز فکر تو بودم وقتی تو به شب رسیدی
وقتی حتی توی خوابم منو یک لحظه ندیدی
من تمام بودنم رو با تو قسمت کرده بودم
من به چشمای نجیبت عمری عادت کرده بودم
از من گمشده بگذر اگه پاییزی و سردم
اگه از نبودن تو لحظه ای گلایه کردم