غروری ندارم چه بد بیقرارم کجایی
محبت ندیدم به اینجا رسیدم کجایی
رها شد دو دستم نبودی شکستم امان از نبودن
صدایم نکردی اگر برنگردی چه میماند از من
یادم کن کم کن این تنهایی را
من مگر چه خواهم از این دنیا
به جز بودن تو به جز دیدن تو
یادم کن این غم را پایانی باش
فکر این احوال بارانی باش
دلم با تو خوش است از این خانه مرو
چه شبها که تنها به فکر تو بودم
به کابوس و رویا به فکر تو بودم
من از اسمانها تورا خواهم و بس
من بی تو تنها تورا خواهم و بس
یادم کن کم کن این تنهایی را
من مگر چه خواهم از این دنیا
به جز بودن توبه جز دیدن تو
یادم کن این غم را پایانی باش
فکر این احوال بارانی باش
دلم با تو خوش است از این خانه مرو
حسین سلطانی
یادم کن