امشب که میبینی
دلگیرم از دنیا
دور از گذشتنها
معنای ماندن باش
فردا که تنهایی
بینِ زمستانم
تو با خیالی سبز
هر لحظه با من باش
بی هرچه بود و هست
بی هرچه بود و نیست
گم کن مرا یکبار
بینِ فراموشی
خورشید این شب باش
ای ناتمامِ من
من بیتو میمیرم
در عمقِ خاموشی
امشب تو میفهمی
تو با منی، وقتی
آهی به جز آهِ
تو دیگر در بساطم نیست
وقتی که هر یلدا
بیوقفه میبینم
تعبیرِ هر فالِ
شبِ من جز تو و غم نیست
بی هرچه بود و هست
بی هرچه بود و نیست
گم کن مرا یکبار
بینِ فراموشی
خورشید این شب باش
ای ناتمامِ من
من بیتو میمیرم
در عمقِ خاموشی