با تو امشب غزلی میشکفد
حافظم با لب تو شعر شدم
باز در چشم تو پیدا شدم و
میرسم واژه به واژه به خودم
از همین رفتن تو میترسم
سمت دروازهی شیراز نرو
زندگی یعنی همین امروز و
پیِ فردا پی آغاز نرو
آه دور از غم و دور از ای کاش
باز تصویر غزل با من باش
آه دور از غم و دور از ای کاش
باز در فصل جنون همدم این ماندن باش
غیر تو غیر همین شعر هنوز
گریهام را به کسی نسپردم
آه شیراز سفر یعنی مرگ
که ازین فکر به رفتن مردم
دوری از نام تو یعنی تبعید
هر غزل بیتو خودِ مردن شد
مصرعی بیسر و ته از یادت
ساکن دفتری از حسرت شد
آه دور از غم و دور از ای کاش
باز تصویر غزل با من باش
آه دور از غم و دور از ای کاش
باز در فصل جنون همدم این ماندن باش
حسین علیشاپور
آه شیراز