آرومم وقتی که هستی تو
از دنیا چشمامو بستی تو
بعد از اون گذشتهٔ تلخم
خوشحالم که با تو میخندم
دستهامو میگیری تو دستات
میپیچه عطرت توی نفسهام
از اون لحظه که من تورو دیدم
توی بیداری به یک رویا رسیدم
با تو میشم من آروم
حسوده بارون
به عشقمون
بی تو منه بیچاره
تو رو کم داره
میشه آواره