جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه
ای بخت سرکش تنگش به بر کش
گه جام زر کش گه کام دلخواه
آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
مهر تو عکسی بر ما نیفکند
آیینه رویا آه از دلت آه
ای دل تا کسی وصلش نخواهد
خون بایدش خورد در گاه و بیگاه