پیش از خداحافظی ات
چتری به دستت میدهم
آهی به راهت میکشم
شاید که برگردی
به جای هر حرفی
فقط خطی ز چشم خیس خود
طاق نگاهت میکشم
شاید که برگردی
باران ببارد میروی
باران نبارد میروی
این بغض بی صاحب چرا
از تو ندارد پیروی
بی من شدی راهی چرا
از من نمیخواهی چرا
کاری کنم پیدا کند
پایان خوش این ماجرا
قطار میرود، تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان و همچنان به
نرده های ایستگاه رفته، تکیه داده ام
گفتم خداحافظ ولی
در دل چه آهی دارم
ای عشق
غیر از تماشای تو
در باران چه راهی دارم
ای عشق
بعد از تو این باران تورا
هر بار به یادم خواهد آورد
چیزی نمیماند از این عاشق
که در عشقت بد آورد
باران ببارد میروی
باران نبارد میروی
این بغض بی صاحب
چرا از تو ندارد پیروی
بی من شدی راهی
چرا از من نمیخواهی
چرا کاری کنم پیدا کند
پایان خوش این ماجرا
حجت اشرف زاده و رضا رشیدپور
باران ببارد