بیا بچین جلو مهرتو
وقت نگیر فقط داری همین فرصتو
کفتارا دیدن همه قدرتو
تو که جوجی میزنم میپیچم نسختو
من از کف کوچه های خاکی
سبز شدم پ ندارم ا هیچ کسی باکی
زندگیمم درست مثه قصه های راکی
موتوری کلافه تر ا خود کاوازاکی
بزا برسه به گوش اون بالا
ما میکنیم تغذیه ا شکم شغالا
آفتابو رنگ زدیم عمریه با ذغالا
ظلمات محض اصن ک.خوار کابالا
تو حالا داری بزنی ردپامو قدم
سوخت بدی بمونی باس تو پای هدف
مشکل منو این تابلوهای خطر
بس که ندیدمشون از ما ناراحتن
نمیبافم موی رویامو
ببخش اگه خم اخمامون
اگه که تا رفاقت را بود
ولی تهش حقیقتو دیدی
تن حرفامون همیشه
نمیبافم موی رویامو دیگه نه نه
خالی کنین با یه گل جامو
اگه رفتم دنیا نداشت حال خوش با من
ولی تش عزیزایی داد که نور چشمامن
دم شب باز
کلمه ها تو قفسه سینه دارن فاز پرواز
ببین عباس شیرا ک*ونی شدن حالا کفتارا دسته
ایده های قدیمی تو مغزای بسته
میچکه خون از چشای منتظر اتفاقو
مشکلا مدام میگن که رویا مال قصه هاستو
ببین حقیقتو بکن چشا بازو
دستایی که حسابی سرده
مردن تو خاطرات یا زندگی تو لحظه
حالا چک یا با چک من میکنم نقدت
بگو چیه فاز
تبهکار رو بنگه
علی کاسبه هنو منتظر زنگه
به خیالش شدنیه هدفاش
چون بلنده قدماش
طرز فکرش معلومه ا وجنات
حتی خود خدا شاکیه ا خلقش
ا صفر
زیر خشتکه آزادیم
مشغول چاقیدن چاقالا
ا اون روز که سبز شدم تا حالا
سنگین مثه دستای تقدیر
بگو تش چیه این مسیر سبز
ساحل فکرت یا کویر محضه
رد میشم ازت ولی خب میمونه ردم
پشت خط چیه لاشی خودم ته خطم
نمیبافم موی رویارو دیگه سردم
مارو دیدی صبر نکن فقط بزن دست پ
نمیبافم موی رویامو
ببخش اگه خم اخمامون
اگه که تا رفاقت را بود
ولی تهش حقیقتو دیدیم
تن حرفامون همیشه
نمیبافم موی رویامو دیگه نه نه
خالی کنین با یه گل جامو
اگه رفتم دنیا نداشت حال خوش با من
ولی تش عزیزایی داد که نور چشمامن
بزا بت بگم من کجا بودم
با یه دستنبد چشم بسته نا کجا تو حبس
خیره میشدم مث ..خلا تو سقف
وقت دادگاه پشت همه قاتلا تو صف
همین من بودم که چارتا چارتا سالا
میرفتم اون پله های دادسرا رو بالا
قاضی میگفت بنویس جرمتو خودت همین حالا
والله که فردا قبل نماز میکشمیت بالا
گفتم حاجی حله بگم شرمندم
گفت نه کمه بگو شدی سر کرده غرب
سرم پایین میزدم یه لبخند نرم
عقب پلا خراب جلوم سنگ قبر
صورتم که جای چکو سیلی
کبودی کتکای بعد دستگیری
کدومشو میخوای بگم بگو
لک میزد دل واسه یه لحظه نور
کف قفسا تنگ نفسام
همه لحظات میگذره برام برابر سال
دست بر قضا من تو این فضا
گیر و گور بودم چند سالی
درست مثه کور بی عصا
همون
روزایی که همه بودین فرنگ
دنبال جا بودین تو سفره حقوق بشر
من دیدم فاصله منو مرگ خوابه
یهو رد دادم رفتم تو دل اربابت
چاقال به ریش نیست به ریشست
بزن به چاک
حصین و بی بال
2جا