کو آنکه مرا تا در میخانه برد
آن دو چشمی که دل از این منه دیوانه برد
کو آنکه نگاهش مرحمی بود به دلم
کو آنکه بگفت بی تو شبم سر نشود
کو آنکه مرا تا در میخانه برد
آن دو چشمی که دل از این منه دیوانه برد
ناگزیر از چشم تو افتاده ام
بی هوس در دام تو افتاده ام
تو مرا تا به کجا خواهی برد
من که دیوانه ترین عشق تو ام
آن نگاهت در خیالم مانده ای لیلای من
تو بگو من چه کنم ای دل دیوانه ی من
ناگزیر از چشم تو افتاده ام
بی هوس در دام تو افتاده ام
تو مرا تا به کجا خواهی برد
من که دیوانه ترین عشق تو ام
هاتف مهربان
کو