حال ِ منو نپرس از این شبای ِ سرد وقتی خود ِ توئم
دنبال ِ من نگرد
حال ِ منو نپرس بی طاقتی یده من ساکتم ولی
صبرم سر اومده
تو بودی که تو تنهایی به داد ِ من رسیدی
چرا داری منو بازم
به دست ِ گریه میدی ؟!
تو بودی که تو تنهایی به داد ِ من رسیدی
چرا داری منو بازم
به دست ِ گریه میدی ؟!
گم میکنم تورو پشت ِ غم ِ غرور پر میشه این اتاق
از خاطرات ِ.خوب
دوری ازم ولی چیزی بگو به من از دور اسمم و
بازم صدا بزن
بازم صدا بزن
وقتی تو ساکتی میترسم از سکوت از این که میرسی
بی من به آرزوت
از این که میرسی بی من به آرزوت
تو بودی که تو تنهایی به داد ِ من رسیدی
چرا داری منو بازم
به دست ِ گریه میدی ؟!
تو بودی که تو تنهایی به داد ِ من رسیدی
چرا داری منو بازم
به دست ِ گریه میدی ؟!