گیرم كه به صحرا بزند این دلِ عاشق
از غربتِ دریای جنونم ، چه بگویم
دیوانه شدن كار كسی نیست به جز عشق
از حالتِ دنیای درونم ، چه بگویم
چه بگویم.. حیف...
از تو جا ماندم كه به تو نرسم
بی تو وا ماندم كه به تو نرسم
یك جهان بغضم كه دلم خوش نیست
حالِ امسالَم خوش نیست
بی تو ام اما ، همه ی تو منم
ای غمِ تنها، همه ی تو منم
یك جهان بغضم كه دلم خوش نیست
حالِ امسالم خوش نیست
چنان در خودم مانده ام
از خودم رانده ام
جانِ بی جانِ خود را
این چنین عاشق و
گریه تا هق هق و
دور و پنهان و پیدا
دل خطر می كند
كِی اثر می كند
اینهمه خواب و رویا
كِی شبِ بی غزل
می گشاید بغل
رو به این كوهِ تنها
حمید سبزیان
حال امسالم خوش نیست