به تو گفته بودم زِ من بگذری
روَم در پی عشقِ ویرانگری
گفتم تا بدانی ، به تو گفتم تا بمانی
به تو گفته بودم که دستم بگیر
کنارِ دلم باش و با من بمیر
گفتم تا بدانی ، به تو گفتم تا بمانی
گفته بودم که آرامشم میرود
نقطه ی امنِ آسایشم میرود
گفتم تا بدانی
گفته بودم نرو خواهشاً میشود
پیشِ من باشی ، سازشم میشود
گفتم تا بدانی ، به تو گفتم تا بمانی
تو را دیدَمت بعدِ عمری ، سلام
ببین اشکِ شوقی که ریزد مدام
ماندم یا نمادم؟
به پای تو ماندم یا نمادم؟
آمدی جانم به قربانت ، ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
افتاده ام از پا چرا
گفته بودم که آرامشم میرود
نقطه ی امنِ آسایشم میرود
گفتم تا بدانی
گفته بودم نرو خواهشاً میشود
پیشِ من باشی ، سازشم میشود
گفتم تا بدانی ، به تو گفتم تا بمانی
حمید هیراد
گفتم بمان