نمی دونم عاشقم یا دیوونه
هرچی هست دیگه عذابت نمیدم
دیگه شوقی توی چشمای تو نیست
حالا که به مرز گریه رسیدم
به همین سادگی ترکم می کنی
نمی ذاری سر رو شونه ت بذارم
اینطوری بی حوصله نگام نکن
برو من هم دیگه دوست ندارم
تو قشنگ ترین دروغی هستی که
عاشقونه باورت کرده بودم
کاش همون لحظه ی اول عزیزم
توی دستام پرپرت کرده بودم
تو با من به آرزوهات رسیدی
من کنارت تلخ و نیمه جون شدم
اینهمه دلهره حق من نبود
من با تو شکسته و ویرون شدم
برو من هم دیگه دوست ندارم
حالا که می تونی تنهام بذاری
دیگه حتی گریه هم نمی کنی
تو شباهتی به خوابم نداری