محکومه عشقم گرفتاره یار
مثل پرنده هواداره یار
مثله یه سایه به همراه یار
بودو نبودم به دلخواهه یار
هرچی که یار گفت دلم گفت به چشم
از گل و خار گفت دلم گفت به چشم
هرجا که یار بود دلم گفت برو
با گل و خار بود دلم گفت برو
هوش و دله من به افسونه یار
فکره دله من پریشونه یار
گوشهٔ چشمام فقط جای یار
کاره دو چشمام تماشای یار
یار اگه جانانه خریدار شد
دل گله سرخه توی بازار شد
وای گله سرخه دله من خار شد
هرچی شد از دست همین یار شد